هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هردم که یاد روی تو کردم جوان شدم
دوربین سراغ حاج آقای خالقی پور رفت او این روزها به زحمت توان راه رفتن و جا به جا شدن دارد، و مادر شهیدان مهربانانه او را پرستاری و مراقبت می کند، صدای حاج آقا لرزان اما هنوز دلنشین و برآمده از دلی محکم و ایمانی استوار است،حال و احوالش را که جویا می شوند و از فرزندان شهیدش که می پرسند،بلافاصله در جواب می گوید:
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
از روزهای بیماری و پیری و خستگی اش که می پرسند، شعری که روی عصایش نوشته شده است را زیبا می خواند،
هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر دم که یاد روی تو کردم جوان شدم
حاج آقا هم مثل حاج خانم، صمیمی و صادقانه و بالحن دلش سخن می گوید، و چون حالش مساعد نیست خیلی کم صحبت می کند اما هر چه می گوید عطر خوش صفا و صمیمیت و نشان ایمان و توکل و رضایت دارد. دل ناگهان پر می کشد، دوست داری به زیارت این پدر شهید بروی، زانو بزنی و با افتخار به دست های چروکیده و فشرده بر عصایش بوسه بزنی.
روزنامه خراسان - مورخ دوشنبه 1391/01/21 شماره انتشار 18089
نویسنده: کورش شجاعی