بزرگتربن افتخار زندگی ما این است
که مدتی در خدمت سه تن از یاران امام و عاشقان اسلام بوده ایم
ما فرزندانمان را از با آگاهی و شناخت تقدیم راه اسلام و قرآن نمودیم و راضی به رضای حق تعالی ایم همواره هم به این موضوع افتخار می کنیم و هرگز هم خودمان یا دیگری را بخاطر این موضوع سرزنش نکرده و کاملا مسئولانه با این موضوع برخورد نموده ایم یعنی مسئولیت کلیه ناراحتیها و کمبودهای ناشی از فقدان ظاهری آنها را میپذیریم و در قبال آن هیچ انتظار و تمنایی از غیرخداوند نداریم .
آقا رضا دایی شهدا مرحوم حاج احمد عموی شهدا
بعد ازشهادت داودمان برادر بزرگ من مرحوم حاج احمدآقا و آقا رضا برادر حاج خانم که هر دو نقش پدر را پرای ما در زندگی ایفا می کردند از سر دلسوزی و برای جلوگیری ازجبهه رفتن فرزندان دیگرمان٫با ما رفت و آمد کمتری داشتند.ولی ما راهمان را انتخاب کرده بودیم . تاجایی که حاج خانم در روز اعزام رسول وعلیرضا٫مقابل دوربین شهید آوینی ایستاد و عنوان کرد ای کاش به اندازه موهای سرم فرزند پسر داشتم ودر راه اسلام فدا می کردم . البته برادرانمان پس ازشهادت رسول و علیرضا همواره درکنار ما یودند .